و چون خداوند چشم و گوش و دل انسان است و قرآن کلام خداوند، از خم وجود بشری انسان راهی است به دریای احدیت سرمدی که در قرآن متجلی است و سرچشمه همه فیوضات و مخزن اندیشههای متعالی است و لذا انسان در عرفان اسلامی هم گوینده است و هم شنونده، هم فرستنده و هم گیرنده، در جلوهای رازگوی است و در چهرهای رازینوش، قرآن را در دل او نگاشتهاند و لذا کتاب مبین تواند باشد که در لوح محفوظ است.
بر همین اساس است که گفتهاند: «اقْرَأْ وَ ارْق: بخوان و پرواز کن»؛[۲۱] چراکه قرآن که بهین کتاب توحید است جز شرح جمال آن دلآرا نیست و به قول مولوی:
دل چو سطر لاب شد آیت هفت آسمان | شرح دل احمدی هفت مجلد رسید[۲۲] |
البته بدیهی است که رسیدن به مراتب عالی تا مرتبه قاب قوسین او ادنی مخصوص رسول خاتم صلی الله علیه و آله و سلم و اوصیای معصوم اوست ولی رسیدن به مراتب پایین تر آن در دسترس اولیاء و هر سالکی است که منازل سلوک وطریقت را طی کرده باشد.چه؛ از نظر بسیاری عالمان شیعه رسیدن به مراحل عالی کشف وشهود به هیچ رو برای اولیای الاهی غیر ممکن نیست.
ملاصدرا از آن دسته از عالمانی است که رسیدن به معانی باطنی را برای هر فرد پاکطینت و متدبری ممکن میشمرد. وی در تفسیر آیه «قاتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ بِأَیْدیکُم…»[۲۳] دستیابی به حقیقت در امثال چنین آیاتی را نیازمند علومی فراتر از علوم معاملات دانسته و علوم عربی و تفسیر الفاظ را پاسخگوی آن نمیداند. و در ادامه برای عالمان راسخ در علم بهرهای از معارف قرآن، بر حسب درجات را در نظر گرفته و استیفا آن از دسترس طمع بشریت خارج دانسته است. از نظر وی، مراد از راسخان در علم، تنها ائمه علیهم السلام نیستند؛ زیرا که قرآن همواره، بر دلهای تلاوتکنندگان نازل میشود و به حسب حالات مختلف قلب، ظهور قرآن و نزول آن نیز متفاوت است.[۲۴] البته ایشان، معرفت حروف مقطعه را اولین علامت رهایی از حجاب اهل دنیا میداند[۲۵] و نیز فهم غرائب قرآن را جز برای کسی که در مدرسه آل یاسین تعلیم دیده باشد میسر نمیداند.[۲۶]
ملا محسن فیض کاشانی، در مورد امکان راهیابی غیرمعصوم اما شاگرد و تابع او، به شگفتی های قرآن مینویسد:
«درست آن است که گفته شود هر کس خالصانه برای خدا و رسولش صلی الله علیه و آله و سلم و اهلبیت او علیهم السلام فرمانبرداری کند و علم خود را از آنان بگیرد و از آثارشان تبعیت کند… برای اوست که از قرآن بعضی غرائب آن را استفاده کند و بعضی از عجائب و شگفتیهای آن را استنباط کند….[۲۷]
مطابق نظر سید حیدر آملی، از عرفای نامدار شیعه، گرچه وحی الهی منقطع گشته اما خداوند باب الهام را به جهت رحمت بر امت، برای آنها گشوده است و مراتبی را برای آنها مرتب ساخته و هر کس را که بخواهد، بدون حساب روزی میبخشد.[۲۸] از نظر وی، «به طور کلی راسخان در علم که تأویل خاص آنان است عبارتند از: انبیا و پیامبران، ائمه علیهم السلام و در مرتبه پس از آنها علماء که در حقیقت، از وارثان آنها محسوب میشوند و ارباب توحید خوانده میشوند و جزء راسخین در علم بهشمار میآیند، و هیچکس دیگری در زمره این گروه در نخواهد آمد؛ چراکه قرار گرفتن تحت پوشش استواران در علم، مشروط به طهارت ذاتی است و این شرط جز برای اهل توحید محقق نخواهد شد.»[۲۹]
هرچندسخن از ادله گوناگون اثبات وجود باطن و ساحات معنایی مختلف برای قرآن از اهداف این پژوهش نیست، اما بعد از اشاره به نکاتی در این زمینه از منظر قرآن کریم، اشاره هرچند مختصر به برخی از روایات در جهت اثبات مراتب فهم استعداد و ظرفیت آدمیان شاهد تواند بود، چرا که (چنان که گذشت) میان مراتب قرآن ومراتب فهم ودرک انسان ها تناظر وجود دارد.اصولا این واقعیت که قرآن دارای بطن بلکه بطون تا هفت ،هفتاد ،هفت صد ویا بیشتر است مبتنی بر پیش فرض مراتب استعداد فرزندان آدم است. از آنجا که تعداد روایات، بسیار زیاد است،تنها به دستهبندی و طبقهبندی برخی روایات وذکر چند نمونه اکتفا می شود.
در یک طبقهبندی، چهارده دسته روایات بیانگر ساحات باطنی قرآن است، جهت اختصار به برخی اشاره میشود:[۳۰]
- روایاتی که وجود ظاهر و باطن را برای قرآن مسلّم میداند. و نیز روایاتی که فهم آن را مخصوص اولیاء می داند.
… عن امیرالمؤمنین علیه السلام (فی حدیث له مع معاویه) … «إِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَقُولُ لَیْسَ مِنَ الْقُرْآنِ آیَهٌ إِلَّا وَ لَهَا ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ».[۳۱]
در روایت دیگری آمده است: «انّ للقرآن ظهراً و بطناً، و لبطنه بطنا الی سبعه ابطن».[۳۲]
و نیز «عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ مَا یَسْتَطِیعُ أَحَدٌ أَنْ یَدَّعِیَ أَنَّ عِنْدَهُ جَمِیعَ الْقُرْآنِ کُلِّهِ ظَاهِرِهِ وَ بَاطِنِهِ غیرالْأَوْصِیَاء».[۳۳]
چنانکه پیداست در این روایت، وجود ظاهر و باطن برای قرآن مسلّم و مفروغ عنه بهشمار آمده و تردیدی نیست که منظور از ظاهر، معارفی است که از ظاهر آیات فهمیده میشود و منظور از باطن، معارف باطنی آیات است.
- روایاتی که ضمن خبر از وجود باطن برای هر آیه قرآن یا مسلّم دانستن آن، ویژگیهایی را نیز برای ظاهر و باطن بیان کرد
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت zusa.ir مراجعه نمایید. ه است
- روایاتی که افزون بر خبر از وجود ظاهر و باطن برای قرآن، مقصود از ظاهر و باطن قرآن یا مصداقی از آن را نیز بیان کرده است
- روایاتی که میگوید: تأویل هر حرفی از قرآن بر وجوهی است.[۳۴]و یا روایاتی که میفرماید هر اسم از اسمای قرآن دارای وجوه بیشماری است که اوصیا آن را میفهمند: [۳۵]
- روایاتی که خبر میدهد خداوند کلامش را سه قسمت کرده است: قسمتی از آن را جز خدا و ملائکه و راسخان در علم نمیدانند و حتی کسانی که از صفای ذهن و لطافت حس و تمیز و ادراک نیز برخوردار باشند یارای فهم آن را ندارند.[۳۶]
- روایاتی که از کشف معانی قرآن در آخرالزمان خبر میدهد. به این بیان که هرچند برخورداری قرآن از مراتب و ژرفای معنایی آن به استناد روایات پیشگفته شامل تمام آیات است. اما از برخی روایات استفاده میشود که شماری از آیات قرآن در مقایسه با سایر آیات از مراتب معنایی عمیقتری برخور است. بهعنوان مثال: «سُئِلَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیه السلامعَنِ التَّوْحِیدِ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عَلِمَ أَنَّهُ یَکُونُ فِی آخِرِ الزَّمَانِ أَقْوَامٌ مُتَعَمِّقُونَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ وَ الْآیَاتِ مِنْ سُورَهِ الْحَدِیدِ إِلَى قَوْلِهِ وَ هُوَ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ فَمَنْ رَامَ وَرَاءَ ذَلِکَ فَقَدْ هَلَکَ».[۳۷]از این دسته اخیر از روایات استفاده می شود که به هر دلیل ظرفیت واستعداد انسان ها در دوررهایی از سیر حیات بشر با دوره دیگر متفاوت است.
- از امام علیعلیه السلامروایت شده که فرمود: «همانا خداوند کلامش را سه قسم کرده است: قسمی از آن را عالم و جاهل میشناسد (و میفهمند) و قسمی از آن را جز کسی که ذهنش با صفا و حسش لطیف و تشخیصاش صحیح است، از کسانی که خدا سینهشان را برای اسلام گشوده است، نمیفهمد و قسمتی [از آن] را جز خدا و فرشتگان و راسخان در علم نمیدانند.»[۳۸]
این روایت گرچه به صورت مرسل نقل شده است ولی دلالت آن بر ادعای ماآشکار است.
در روایتی از امام صادق و نیز از امام حسین و امام سجاد علیهم السلام [۳۹] نقل است که کتاب خداوند عزوجل (قرآن) بر چهار قسم معرفی میشود: عبارت، اشاره، نکات لطیف و دقیق و حقائق (قرآنی)، که” عبارت” آن برای عوام مردم است و” اشاره” آن برای خواص (دانشمندان) و” نکات لطیف” (و ظریف آن) برای اولیا الهی و” حقایق” آن مخصوص انبیاست.[۴۰]
دلالت این روایت بر اینکه همه معانی و معارف قرآن قابل درک همگان نیست ، آشکار است .
واقعیت این است که اگر اندیشه انسان را معدّلی از دریافتهای فکری و قلبی او بدانیم، یعنی مجموعهای از آگاهیها که از راه استدلال و کشف و شهود بدان دست مییازد، باید اذعان کرد که انسانها در هر بخشِ اندیشه و شهود دارای مراتب متفاوتی هستند. بخشی از این تفاوتهای فکری مربوط به نظام تکوین است؛ چنانکه در روایات به این امر تصریح شده که استعداد انسانها در مرتبه آفرینش با یکدیگر متفاوت است؛ بدین جهت برخی از افراد، آموزههای علمی را تنها با یک بار شنیدن فرا میگیرند، اما برخی دیگر ممکن است پس از دو بار یا بیشتر آن را بفهمند.[۴۱]
از این گذشته، پرورش استعدادهای اندیشهای در اختیار خود انسانهاست و میزان تلاش یا سستی آنان در کسب دانش در تفاوت مراتب اندیشههایشان تأثیرگذار است.
دریافتهای شهودی نیز به میزان صفای باطن و نزاهت دل سالک بستگی دارد؛ هرچه مراتب سیروسلوک بیشتر، و نزاهت دل افزونتر باشد، مقدار انعکاس معارف الهی در آن بیشتر است.
اگر به استناد روایت مشهور نبوی صلی الله علیه و آله و سلم اخلاص چهل روزه باعث سرازیر شدن چشمههای حکمت از دل بر زبان میشود مَنْ أَخْلَصَ الْعِبَادَهَ لِلَّهِ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً ظَهَرَتْ یَنَابِیعُ الْحِکْمَهِ مِنْ قَلْبِهِ عَلَى لِسَانِهِ [۴۲] اخلاص چهل ساله، دریاهای حکمت را جاری خواهد کرد. تفاوت سطح تفاسیر عرفانی نیز به اختلاف مراتب وجود، قرب و سلوک مفسران و عارفان برمیگردد.