اینها پاره ای از اشکال هایی است که برخی با دقت در محتوای حدیث ذکر کردهاند[۸۸].
چنان که اشاره شد اشکال اساسیتر این حدیث این است که در منابع روایی نخستین سدههای هجری مسلمانان اعم از شیعه و اهل سنت نشانی از آن را نمیتوان یافت، چنان که سرنوشت بسیاری از احادیث دیگر که بعنوان احادیث عرفانی شناخته شده اند نیز از چنین ابهام و اشکالی در رنجاند.
در ادامه تلاش شده است تا به موضوع اسناد و مدارک احادیث عرفانی از منظری متفاوت نگاه شود وتوضیحاتی بطور مبنایی در این خصوص ارائه شود. اما آنچه در خصوص این حدیث میتوان گفت این است که به رغم این که تاکنون در هیچ یک از جوامع روایی معتبر، مسنداًٌ و مرسلاً نقلی از این حدیث ضبط و ثبت نشده است اما بسیاری از علمای شیعه بویژه عرفا، و از جمله فقهای دارای روحیات و حالات عرفانی این حدیث را نقل کرده و آن را در ردیف ارسال مسلمات دانستهاند.
در واقع، تا آنجا که اسناد موجود نشان میدهد، گویا کهنترین اشاره به «حدیث حقیقت» را در کتاب نفحه الروح و تفحه الفتوح مؤیّدالدین جندی (م ب ۶۹۱ ق) و او به نقل از علامه حلی، بتوان یافت؛[۸۹] جندی می نویسد: کهنترین متن بر جای ماندهای که این حدیث را به طور کامل نقل و شرح کرده است، «رساله شرح الکلمات الخمس» علامه حلی، جمالالدین حسن بن یوسف (م ۷۲۶ ق) است که مولف دانشمند آن در آغاز این رساله، پس از حمد و ثنای خداوند و رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم مینویسد:[۹۰]
اما بعد فقد التمس منی اخ فی الدین ان اکتب رساله موجزه فی شرح کلام اخی سید الوصیین المرسلین و امام العارفین علی ابن ابی طالب امیرالمومنین صلوات الله و سلامه علیه حین ساله کمیل ابن زیاد النخعی عن الحقیقه
پس از علامه حلی، کمالالدین عبدالرزاق بن ابیالغنائم کاشانی (م ۷۳۶ق) را داریم که بر این حدیث شرحی به روش عرفانی نوشته و در آن به احادیثی از رسول اسلام صلی الله علیه و آله و سلم و امام جعفر صادق علیه السلام استناد کرده است.[۹۱] در واقع، دلبستگی عبدالرزاق به این حدیث چنان بوده است که در شرح منازل السائرین خود نیز فقراتی از آن را ذکر کرده[۹۲] و در نامهای که برای علاءالدوله سمنانی مینویسد به بخشی از آن چنین اشاره میکند:
و در سخن ساقی کوثر، امیرالمومنین علی علیه السلام آمده است: الحقیقه کشف سبحات الجلال من غیر اشاره.[۹۳]
عزالدین محمود کاشانی (م۷۳۵ق) مولف کتاب ارزشمند «مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه» نیز در شمار دیگر گزارشگران و شارحان این حدیث است؛[۹۴]
همچنان که عالم جامع تشیع و تصوف، سید حیدر آملی(م ب ۷۸۴ق) هم در مقدمه کتاب «جامعالاسرار و منبع الاسرار» خود، به نیاز این حدیث به شرحی مبسوط اشاره کرده[۹۵] و در اصل دوم این اثر و دیگر مواضعی چند از آن، به شرح تفصیلی این حدیث شریف همت میگمارد[۹۶]؛ و شاهدیم که در آثار دیگر خود مانند «نقد النقود فی معرفه الوجود»[۹۷] و «نصّ النصوص فی شرح فصوص الحکم»[۹۸] نیز به آن توجهی خاص داشته و حتی در کتاب «اسرار الشریعه» به مناسبتهای گوناگون فقراتی از آن را نقل میکند.[۹۹]
حکیم سبزواری در کتاب «شرح دعای صباح» آن را از مشهورات بین عرفا شمرده[۱۰۰] و چنان که اشاره شد سید حیدر آملی نیز در کتاب «جامع الاسرار و منبع الانوار»[۱۰۱] این حدیث را از مشهورات شمرده و در کتاب نصالنصوص فی شرح فصوص الحکم، این حدیث را از اخبار صحیح دانسته است.[۱۰۲]
مجتهد، فیلسوف مکتب مشاء و عرفان پژوه معاصر، سید حسن مصطفوی، معتقدند: شهادت امثال حکیم متأله سبزواری به شهرت حدیث و تصریح حضرت شیخ سید حیدرآملی-قدس سرّه- به صحت آن کافی است که برای انسانی که از جاده انصاف منحرف نباشد، اطمینان به صدور حدیث شریف از ساحت مقدس ولایت عظمی حاصل گردد.[۱۰۳]
بنابر نقلی، مرحوم علامه طباطبایی رحمهالله فرمودهاند که معانی این حدیث، آن قدر بلند است که بعید است از غیر معصوم، صادر شده باشد. همچنین جناب استاد شیخ علی سعادتپرور، درباره این حدیث نگاشته است: «… نقله و شرحه جماعه کثیره من العلماء الموحدّین…. و معلوم أنّه إن لم یکن متنه مورد قبولهم، لم یشرحوه»[۱۰۴]
آقای جعفریان در کتاب صفویه در عرصه دین، فرهنگ و سیاست آورده است :
مجلسی اول بر این باور بود که معانی سخنان صوفیه و عرفا برای همه کس قابل فهم و درک نیست، از این رو مطالعه کتب آنان برای عوام زیان بخش است، زیرا که این سخنان به حسب ظاهر کفر است و زندقه و محمل های صحیح این سخنان بسیار دقیق است و حتی در میان علما و فضلا کمتر می توان یافت که حقیقت مطلب را دریافته باشد.
زیرا که درک این معانی فوق عقل است و تا نور کشف بعد از ریاضات بسیار و مجاهدات بی شمار دست ندهد، بویی از آن نمی توان برد و شیخ بهاءالدّین محمّد رحمه الله مجملی از این معانی بیان کرده است در شرح چهل حدیث و روزی این حقیر از شیخ مرحوم پرسیدم که حدیث کمیل که مستند صوفیه است و وحدت وجود، صحیح است؟ فرمودند که از آن گذشته است که شک در آن تواند کرد و از آن جمله شیخ عبدالرزاق تصحیح او نموده و او از شیخ نورالدّین عبدالصمد نطنزی نقل کرده است و ایشان از معظم علمای شیعه اند و حالات ایشان از آن گذشته که شرح توان کرد. گفتم که شرح فرمایید. گفتند که تا کسی ریاضت بسیار نکشد به آن نمی توان رسید [۱۰۵]<
برای دانلود فایل متن کامل پایان نامه به سایت 40y.ir مراجعه نمایید. |
br/>ب ـ منابع کهن و حدیث حقیقت(نسخه ها و شروح)
با وجود تردیدی که نسبت به اصل ورود این حدیث در مصادر اصلی روا داشته شده، اسناد و مدارکی که به این حدیث اشاره کرده و یا پرداختهاند فراوانند و در یک نگاه کلی به ۵ دسته قابل تقسیم و طبقهبندیاند:
شروحی که نسخههایی از آن موجود و به طبع رسیده است که نام و نشان شارح نیز معلوم است.
شروحی که نسخههایی از آن موجود است ولی دارای نسخ خطی است و نام و نشان نویسنده هم شناخته است.
شروحی که نسخههایی از آن موجود است و به طبع رسیده ولی به هر دلیل نویسنده و شارح شناخته نیست.
شروحی که نسخههایی از آن موجود است ولی چاپ سنگی است و نویسنده آنهم شناخته نیست.
شرح و تفسیرهایی که فقط نامی از آن یا نویسنده آن در منابع و فهارس کتابشناسی موجود است ولی اصل شرح به هر دلیل تاکنون یافت نشده است.
در این بخش تلاش خواهد شد تا همه شرح و تفسیرهایی که تاکنون جسته شده مورد اشاره قرار گیرد. در این اشاره برخی از نسخ که در ادامه برای تفسیر فقرات این حدیث شریف بیشتر مورد استفاده قرار گرفتهاند با شرح و توضیح بیشتری ارائه خواهند شد. در یک نگاه کلّی تاکنون بیش از ۳۰ شرح و تفسیر مستقل فارسی و عربی، نظم و نثر از حدیث حقیقت شناخته و معرفی شده است.
رساله دهدار در شرح حدیث حقیقت؛ شرح حدیث حقیقت از علامه حلّی؛ شرح حدیث حقیقت اثر ابن همام شیرازی؛ شرح حدیث حقیقت از شیخ علی مرندی؛ شرح حدیث حقیقت سید حیدر آملی؛ شرح حدیث حقیقت از محمد علی خلخالی، شرح حدیث الحقیقه سید حسن مصطفوی؛ از این جملهاند.
ارائه فهرست جامع و تحلیلی شرحهای نگاشته شده بر حدیث حقیقت، مجالی دیگر و فرصتی فراخ میطلبد. از این رو در اینجا تنها به ارائه فهرستی اجمالی از شرحهای این حدیث و آثاری که در آنها از آن یاد شده است، بسنده میکنیم. ناگفته پیداست که این فهرست به هیچ روی داعیه کامل بودن ندارد و نیازمند پژوهشهای دیگر علاقهمندان میراث عرفانی شیعه است.
- شاه نعمتالله ولی (م ۸۲۷ق) سرسلسله طریقت نعمت الهیه یکی از شارحان حدیث حقیقت است که شرح خود را به نثر آمیخته به نظم نگاشته است.[۱۰۶]این شرح ضمن، «مجموعه رسائل شاه نعمتالله ولی» منتشر شده است.[۱۰۷]و نسخه خطی آن برای استفاده عموم محققان در سایت کتابخانه مجلس شورای اسلامی قرار داده شده است.
- کمال الدین حسین بن حسن خوارزمی (شهید ۸۳۹ق) در کتاب «جواهر الاسرار و زواهر الانوار» در شرح مثنوی معنوی، ضمن نقل متن کامل این حدیث به ترجمه و شرح آن اقدام کرده است و در پایان این شرح، مثنوی مولانا جلالالدین بلخی را شرح این حدیث دانسته است.[۱۰۸]
خوارزمی در این کتاب در اشاره به شان و مرتبت امام علی می نویسد: همه امت را اتفاق است که علی کرّم الله وجه و رضی الله عنه را در حقایق معارف، سخنانی است، که هیچ کس پیش از وی نگفته است و بعد از وی کسی مثل آن نیاورده تا به حدّی که روزی از غَلَبات اَسرار، و سَلَبات انوار به منبر برآمده بود و گفت: سلونی عما دون العرش … و سپس سؤال دعلب یمانی را که در همان مجلس از حضرت میپرسد: هل رأیت رّبک؟ و حضرت امیر علیه السلام جواب میدهد ما کنت اعبد ربّا لم اره ـ و ادامه سؤال کمیل که پروردگارت را چگونه دیدی؟ و پاسخ آن حضرت علیه السلام که : «لم تره العیون بمشاهده العیان و لکن رأته القلوب بحقایق الایمان» را نقل و تحلیلی از آن را با استناد به اشعاری از مثنوی ارائه میکند و سپس به نقل حدیث کمیل و شرح آن با استناد به اشعار مولوی در مثنوی میپردازد ودر آخر مینویسد: این است بیان اجمالی کلمات حضرت امیرالمومنین و تمامی کتاب مثنوی با شرحش بلکه مولفّات اولین و آخرین از خواص ربّ العالمین، شرح این کلمات است و سپس اظهار عجز از شرح کلمات امام علی علیه السلام کرده و مینویسد: بنده در شرح هر کلمه از جهت استشهاد به ابیات حضرت مولوی قدس سره کردم تا شمه ای از ریاض کمالات او به مشام جانت رسیده باشد. و به قلم از ان لم تستطع امراً فدعه، در ذکر حضرت امیر المومنین کرم الله وجهه بدین قدر اکتفاء کردیم سپس به توصیف وجود مبارک علی علیه السلام پرداخته و دلیل عجز و ناتوانی اش در توصیف مقام امام علی علیه السلام را بیان کرده و مینویسد: [علی علیه السلام] کسی است که به وصافی او حضرت الاهی قیام نموده است و من چگونه در اوصاف او عاجز نشوم. و سپس این شعر را در همین باب آورده است:
من بنده گر چه مدح و ثنای او کنم | مدح و ثنای تو نه سزای تو میکنم | |
خود را بزرگ می کنم اندر میان خلق |